آنکه هنگامۀ بازی را گرم کند چون کشتی گیر و طاس باز و سگ باز و میمون باز و مانند آن. (آنندراج). کشتی گیر و دیگر اهل بازی که در بازار مردم تماشایی را جمع کنند. (غیاث). ریسمان باز و شعبده باز. (ناظم الاطباء). هنگامه گیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معرکه گرفتن شود
آنکه هنگامۀ بازی را گرم کند چون کشتی گیر و طاس باز و سگ باز و میمون باز و مانند آن. (آنندراج). کشتی گیر و دیگر اهل بازی که در بازار مردم تماشایی را جمع کنند. (غیاث). ریسمان باز و شعبده باز. (ناظم الاطباء). هنگامه گیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معرکه گرفتن شود
معرض. نمایشگاه. عرضگاه. رجوع به عرضگاه شود: خدائی که هست آفرینش پناه چو بیند نیازی در این عرضه گاه. نظامی. ، عرضگاه و فراهم آمدنگاه دشمن. (ناظم الاطباء). رجوع به عرضگاه شود
معرض. نمایشگاه. عرضگاه. رجوع به عرضگاه شود: خدائی که هست آفرینش پناه چو بیند نیازی در این عرضه گاه. نظامی. ، عرضگاه و فراهم آمدنگاه دشمن. (ناظم الاطباء). رجوع به عرضگاه شود